پرسش : لطفاً بفرماييد چگونه به محضر آيت الحق حداد (ره) راه يافتيد ؟ در بعضي از كتب از قول شما نوشته اند كه مطالبي كه از ايشان ديديم ، جاي ديگري ديده نشد . لطفاً پيرامون اين مطالب هم صحبتي بفرماييد .
حضرت آقا : در دوران جواني كه نوزده ، بيست سال بيشتر نداشتيم ، مثل هر طلبه اي ، مشتاق مسائل اخلاقي – عرفاني بوديم . آنچه از خطبه هاي نهج البلاغه ي اميرالمومنين (ع) در توصيف متقين و ديگر موارد مي خوانديم و حضور در جلسات برخي از اساتيد اخلاق حوزه ي علميه نجف ، عواملي بود كه ما را وادار مي كرد به دنبال استاد اخلاقي باشيم . بعد از مدتي ، خدمت ايت الله شيخ عباس قوچاني(ره) وصي ظاهري مرحوم آيت الله سيد علي قاضي(ره) رسيديم . جلسات ايشان در نجف در منزل خودشان برگزار مي شد . آن جلسات ، جلسات سكوت و عرفان بود . رويه ي عرفاني ايشان ما را منقلب كرد تا اينكه بعد از مدتي كه در جلسات ايشان حاضر مي شديم ، از كلام ايشان متوجه شديم كه شخصيتي در كربلا هست بنام مرحوم سيد هاشم حداد (ره) كه از شاگردان مبرز آيت الله قاضي(ره) است . براي زيارت ايشان ، عطش در ما ايجاد شد تا اينكه خدا توفيق داد ، براي ديدارشان از نجف به كربلا رفتيم . پس از چند جلسه رفت وآمد ، ديديم ايشان همان گمشده ي ماست . همان استاد مطلوب ماست كه ميتواند بر جهات روحي ما احاطه داشته باشد ومارابه مقصد اعلاي اهل توحيد سوق دهد . همين رفت و آمدها باعث شد هر روز محبت ما به ايشان بيشتر شود تا جايي كه بطور كلي ، برنامه ي خود را به ايشان سپرديم و تحت نظر ايشان قرار گرفتيم و تا امروز هم كه ايشان به رحمت خدا رفته اند ، ما از روح بزرگ ايشان استمداد مي جوييم .
پرسش : حاج آقا بنا بر آنچه ما متوجه شده ايم ، بين شاگردان مرحوم حداد (ره) و ايشان يك تعلق خاطر خاصي وجود دارد . مثلاً خود حضرت عالي فرموده بوديد كه هركجا نام هاشم را ببينيد يا بشنويد ، وجد و نشاطي به شما دست مي دهد و از آيت الله كشميري (ره) نقل شده كه مرحوم حداد (ره) به ايشان مي گويد به ديدار من نيا ، اما ايشان نمي تواند اين دوري را تحمل كند . علت اين تعلق خاطر چيست ؟
حضرت آقا : سئوالي كه شما پرسيديد ، در رابطه ي مسئله ي استاد و شاگرد است . يكي از اصول معنوي كه در طريقت عرفان يك اصل بسيار حساس و مهم است واز منازل قلب سالك محسوب مي شود . علامه بحرالعلوم دركتاب سيروسلوكشان ، همچنين علامه طهراني و عرفاي ديگر در كتابهايشان ، وقتي منازل سير سالك را مي شمارند ، از جمله آنها منزل قلب سالك است كه سالك بايد هميشه استاد را همراه خود داشته باشد و نبايد خودسر پيش رود و بايد تحت نظر استاد صاحب نظر باشد تا مكاشفات واحوالات خود را به او عرضه كند تا به انحراف روحي ومزاجي، اعتقادي وغيراعتقادي كشيده نشود . ما وقتي كسي رابعنوان استاد انتخاب كرديم ، اين ارادت به او يك امر طبيعي و عادي است چرا كه شاگرد خود را " كالميت بين يدي الغسال " تسليم رهنمودهاي استاد مي داند . حتي مرحوم سيد بحرالعلوم مي فرمايد كه يكي از راه هاي نفي خواطر براي تمركز پيداكردن سالك ، احضار صورت استاد در قلب است و از روح او استمداد مي كند وربط قلب سالك با استاد است كه استاد را يك وسيله ي رسيدن به خدا بداند واز روح او استمداد كند . پس اين تعلق خاطر شاگرد به استاد ، يك امر كلي است .
اما آنچه مربوط به اينجانب است ، اين است كه جذبه هاي روحي ايشان بنده را طوري تحت تاثير قرار مي داد كه هرگاه به محضرشان مي رسيديم ، عشق ما بيش از پيش مي شد و يك حالت روحي به ما دست مي داد كه مي خواست ما را پرواز دهد ، ما را سبك مي كرد ، دوست نداشتيم از محضر ايشان مرخص شويم ، ولي با اجازه ي ايشان به ديدارشان مي رفتيم و با اجازه ي ايشان مرخص مي شديم . اين علاقه ها و عطش ها نسبت به استاد باعث مي شود تصوير او ، ديدار او ، صدا و حتي نام او تسكيني براي شاگرد باشد . همان طور كه قبلاً هم گفته ام ، نام يكي از فرزندانم را هاشم گذاشته ام تا يك يادآوري براي ما باشد . البته همين نام گذاري استاد روي ايشان ، ايشان را موفق كرده است و اميوارم و از خدا مي خواهم به او توفيق بندگي حقيقي را بدهد .
پرسش : لطفاً اگر كلامي از بزگان نسبت به مقام مرحوم سيد هاشم حداد (ره) در خاطرتان هست ، بيان بفرماييد .
حضرت آقا : بله ، زماني كه جناب حجت الاسلام والمسلمين سيد علي حداد مشغول تاليف كتاب " عارف في الرحاب القدسيه " بودند به ايشان گفتيم خوب است كه خدمت آيت الله بهجت(ره) هم برسيد . وقتي كه خدمت آيت الله بهجت(ره) مي رسند ايشان مي فرمايد : " حداد ، سر الهي بود . " خوب درباره ي سر الهي بايد كتمان كرد . البته اين جمله آيت الله بهجت(ره) نشانه ي علو مقام استاد (ره) است و براي ما كه سالها به محضر ايشان مي رسيديم ، استغراق و ذوب بودن ايشان در " توحيد " را شخصاً ديده ايم .
پرسش : حاج آقا ، پيرامون ارتباط شاگرد با استاد مطالبي فرموديد . اگر لطف بفرماييد پيرامون رابطه ي استاد با شاگرد و خصوصاً ارتباط مرحوم آيت الله قاضي(ره) با سيد هاشم حداد (ره) مطالبي را بيان بفرماييد .
حضرت آقا : ارتباط مرحوم آيت الله قاضي(ره) با مرحوم استاد ، در مقايسه با ديگر شاگردان مرحوم آيت الله قاضي (ره) ، يك ارتباط بسيار نزديكي بوده است كه هم به جهت علاقه ي آيت الله قاضي(ره) به ايشان بوده است و هم به علت حضور زياد آيت الله قاضي(ره) در كربلا براي زيارت حرم حضرت اباعبدالله(ع) و حرم حضرت اباالفضل(ع) كه بعد از زيارت بين اين استاد و شاگرد خلوتي عارفانه بوده است و با هم گفت و گوها داشته اند . البته بطور كلي اين يك مطلب مسلم است كه علاقه ي استاد به شاگرد بيشتر از علاقه ي شاگرد به استاد است . چرا كه شاگرد دست پرورده ي استاد است و وقتي استاد ببيند كه شاگردش در همه ي جهات در حال پيشرفت كردن است ، نمي شود كه به او علاقه مند نشود چرا كه استاد ثمره ي وجودي خود را مي بيند . مثلاً علامه طهراني(ره) مي گويد كه هنگام خداحافظي با مرحوم استاد سيد هاشم(ره) ، يك انقلاب دروني عجيبي در استاد ايجاد مي شد كه هيچ گاه سرش را نفهميدم . خوب اينجا مي توانيم عرض كنيم كه حالت استاد به علت همان شدت علاقه ي استاد به شاگرد است .
پرسش : حاج آقا همانطور كه خودتان هم فرموديد و علامه طهراني هم مي نويسد ، هنگام خداحافظي مرحوم علامه با مرحوم حداد (ره) ايشان بسيار ناراحت مي شدند و خيلي ابراز دلتنگي مي كردند و از طرف ديگر علامه و ديگر شاگردان مرحوم حداد در گفته ها و حكاياتي كه از ايشان نقل مي كنند طوري بيان مي كنند كه مرحوم حداد به قدري غرق در توحيد بودند كه گاهي از اطراف خود و گاهي از جسم خود غافل مي شدند . اينجا اين سئوال مطرح مي شود كه چگونه استادي كه اين قدر غرق در توحيد است ، براي دوري از شاگردش دلتنگي مي كند ؟ ايا اين حالت منافات با مسائل توحيدي استاد ندارد ؟
حضرت آقا : اين حالات استاد منافاتي با مقامات توحيدي او ندارد . همانطور كه مي دانيد بزرگترين استاد و شاگرد اين عالم ، حضرت رسول الله (ص) وحضرت اميرالمومنين (ع) هستند كه در آيه ي مباهله از اميرالمومنين(ع) بعنوان نفس پيامبر(ص) يادميشود . يعني اميرالمومنين(ع) جان پيغمبر(ص) است وخود اميرالمومنين(ع) مي فرمايند : " انما انا